چهل روزگی سجاد جونم
پنجشنبه 7 فروردین 1393 عزیز دلم واسه اینکه چهل روزگیت برسه من و بابا حمید روزشماری میکردیم. آخه شنیده بودیم روز چهلم تولد که بشه نوزاد همه چیزش رو غلتک میفته. با کمک مامان فرزانه بردیمت حموم و پس از خوندن دعا آب چله روی سرت ریختیم. اون آبو با کاسه چهل کلید روی سرت ریختیم. خدا را شکر از حموم و آب تنی خوشت میاد و گریه نمیکنی. تو بغل مامان فرزانه نشستی و خوشحال بودی. وقتی میبریمت حموم مامان فرزانه فقط قربون صدقت میره و حسابی مواظب شماست که خدای نکرده سر نخوری. خدا را شکر که چهل روزگیت سپری شد. ...
نویسنده :
مامان دردونه
19:02